
درآمد:
کتابت و خوشنویسی از صدر اسلام به جهت پاسداری از قران کریم، بسیار مورد توجه قرار گرفت و کاتبانِ مسلمان به ارجمندترین جایگاه اجتماعی دست یافتند. خوشنویسی تنها هنری است که سلسلۀ شاگردی و استادی آن را به ائمۀ اطهار (ع) رسانده و از آن با عنوان «هنر مقدس» یاد کردهاند.
با ورود مسلمانان به شبه قارۀ هند و گسترش فرهنگ اسلامی در آن سرزمین، ایرانیان توانستند بیش از دیگر همسایگان بر هنر خوشنویسی هند تأثیرگذار باشند. از جملۀ عوامل اصلی این تأثیر، همسایگی و نفوذ شگرف زبان و ادب فارسی در شبۀ قاره بوده است.
پژوهشگران برآنند که ایرانیان بیش از اعراب در تداوم و ارتقای خطوط اسلامی کوشیدهاند، چنانکه ابنمقلۀ شیرازی (328-272 ق) را نخستین استادی دانستهاند که خطوط ششگانه (نسخ، ثلث، رقاع، توقیع، محقق و ریحان) را از کوفی استخراج و قانونمند کرد.(رسالاتی در خوشنویسی، 18)
از سدۀ چهارم تا ششم هجری کتیبهها و کتابهایی به زبان عربی در دست است و از سدۀ ششم هجری به بعد نیز آثار فراوانی به زبان فارسی در شبه قاره یافت میشود. نمونههای موفق سخنوری فارسی به شکلی بس حرفهای با امیرخسرو و حسن دهلوی آغاز شده است، با این وجود جنبۀ هنری خوشنویسی(calligraphy) و پیدایش خوشنویسان حرفهای از دورۀ حکومت بابر (932 ق) آغاز شد وتا پایان سلطنت شاه جهان (1068 ق) به کمال گرایید و کیفیت آثار خوشنویسی شبه قاره در سدۀ یازدهم هجری با آثار نظیر خود در ایران به برابری رسید.
اینک نمود خط و خوشنویسی شبه قاره در عرصۀ کلان «کتابت و خوشنویسی» به اختصار بررسی میگردد و عرصۀ عظیم کتیبهنگاری (در مساجد، مقابر، اماکن، وسایل نظامی و تزیینی و....) را به مجالی دیگر وامیگذارم.
کتابت و خوشنویسی:
کتابت به شکل کاربردی خط در تهیه و تولید نسخههای خطی (از جمله: کتابها، مرقعات، فرمانها و نامهها) گفته میشود که این مهم از سدههای نخستین ورود مسلمانان به شبه قاره آغاز شد و با ورود عارفان و اهلِ فرهنگ ایرانی، سامان فراوانی یافت. نسخههای خطی بازمانده از کاتبانِ شبه قاره نشانگر این نکته است که دستۀ اصلی آنها را متون عرفانی، ادبی و تاریخی تشکیل داده است.
خوشنویسی، جنبههای هنری و زیباییشناسانۀ خط و تهیۀ کتابها و مرقعات نفیس را گویند که از سدۀ دهم هجری و با گسترش خط نستعلیق، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و تا اواخر سدۀ یازدهم هجری به اوج شکوفایی رسید.
ظهیرالدین محمدبابر (937-888 ق) که در اندیشۀ پیوند هر چه بیشتر هندوان و مسلمانان بود، خطی را به نام «بابری» ابداع کرد. وی در بابرنامه در حوادث سال 910 ق./ 1504م. نوشته است: «در همین محل [کابل] خطِّ بابری را اختراع کردم.» این خط برخلاف تصوّر بابر، نه تنها سبب نزدیکی کاتبان هندو و مسلمان نشد، بلکه هنوز سدهای از اختراع آن نگذشته بود که کاملاً به فراموشی سپرده شد. در کتاب عجائب الطبقات از محمدطاهر بن قاسم (در 1055 ق.) در ضمن شرح الفباهای گوناگون، بیست و نه حرفِ خط بابری نیز نقل شده است. از آنجا که در الفبای این خط، حرفهای فارسی: «پ، ژ، چ، گ» دیده نمیشود میتوان گمان کرد که مقصود وی از این خط، تنها نوشتن قران و متنهای عربی بوده است. نسخهای از قران کریم در کتابخانۀ آستان قدس رضوی (در مشهد به شمارۀ 50) نگهداری میشود که کاتب آن شناخته نیست و کارشناسان، خط آن را بابری دانستهاند. از مقایسۀ حروف درج شده در نسخههای خطی کتاب عجائب الطبقات و قرآن یادشده، در مییابیم که هیچ گونه شباهتی میان این دو خط نیست. عبدالحی حبیبی، پژوهشگر افغانی معاصر، این دو الفبا را مقایسه کرده و معتقد است که قرآن یادشده به خطّ بابری نیست و خطی دیگر است. (نک: خطّ بابری، مجلۀ آریانا، سال 1349، میزان و عقرب، ش5 و نیز فرهنگ خوشنویسی، 149)
گسترش خوشنویسی در هند با تکامل و اوج یافتن خط نستعلیق در هرات و اصفهان، همخوانی داشت. از اواسط سدۀ دهم هجری مهاجرت شاعران و خوشنویسان ایرانی به شبه قاره نمود روشنتری یافت. معزّالدین محمد حسینی (زنده در 990 ق) که از استادان زبردست خط نستعلیق بود در نیمۀ دوم سدۀ دهم هجری به هند مهاجرت کرد. همایون پسر بابر پس از اقامت در دربار صفوی و آشنایی بیشتر با فرهنگ و هنر ایران، هنگام بازگشت به وطن، هنرمندانی را همراه با خود برد. در آن میان خوشنویسانی چون محمد مومن قزوینی و به گمان بسیار، سلطان بایزید دوری عازم هند شدند. سلطان بایزید از سوی اکبر پادشاه به خطاب «کاتب الملک» سرافراز گشت. (برای اطلاع بیشتر در این باره نک: مقالات عارف نوشاهی)
با این حال، اوج مهاجرت نستعلیقنویسان ایرانی در سدۀ یازدهم هجری بود. در این میان گاه خوشنویسان هندی همچون محمدحسین کشمیری (ف 1020 ق./ 1611م.) به رقابت با هنروران ایرانی میپرداختند. محمدحسین از قلههای خط نستعلیق شبه قاره بود و در رقمهایش از القاب: اکبرشاهی، زرینقلم و جهانگیر شاهی بهرهمند گردید. وی بسیار مورد توجه جهانگیر پادشاه بود، (جهانگیر در جهانگیرنامه یا توزک جهانگیری چندین بار از وی یاد کرده است، نک ص 53 و 91) تا اندازهای که کتابت مقدمۀ مرقع جهانگیری یا گلشن در 1019 ق. و به گمان بسیار، گردآوری قطعات آن به وی سپرده شد.
خبرهایی که در اواخر سدۀ دهم و اوایل سدۀ یازدهم هجری از شبه قاره به اصفهان میرسید، حاکی از آن بود که پادشاهان مغولی هند و امیران ایشان، توجه وافری به اهلِ هنر داشتند. از این رو در سدۀ یازدهم هجری، نستعلیقنویسان بسیاری به قصد یافتن جایگاه و منصب مناسبتر راهی دیار هند گشتند. عبدالرحیم هروی (زنده در 1036 ق) به خطابِ عنبرین قلم، روشن رقم و جهانگیرشاهی رسید. خلیلالله حسینی (زنده در 1035 ق) به لقبِ پادشاه قلم سرافراز گردید.
از جملۀ عوامل مهاجرت خوشنویسان در ربع دوم سدۀ یازدهم هجری، کشته شدن میرعماد قزوینی (مق: 1024 ق) به اشارۀ شاه عباس صفوی بود. با قتل میرعماد در اصفهان، بسیاری از شاگردان وی منزوی و دلسرد شدند و از آن میان بسیاری از ایران مهاجرت کردند. درویش عبدی به استانبول کوچ کرد و مکتب میر را در آن دیار رونق بخشید. گروهی از شاگردان میرعماد نیز به هند مهاجرت کردند، از جمله نورالدین محمد لاهیجی که به خطابِ خوشنویس ایران رسید. عبدالرشید دیلمی (ف 1081 ق) برادرزاده و پیرو میرعماد نیز به هند مهاجرت کرد و در دربار شاه جهان، جایگاه شایستهای یافت و شاگردان فراوانی را تربیت کرد که در میان آنها افرادی از خاندان شاهی نیز از تعلیم وی بهرهمند گشتند، از جمله داراشکوه و شاهزاده زیب النساء بیگم (ف 1112 ق./ 1-1700 م.)
محمدمقیم تبریزی (زنده در 1064 ق) و فرزندش سیدعلی خان (زنده در 1094 ق) نیز تا پایان عمر در شبه قاره ماندند. سیدعلی خان از سوی شاه جهان به تعلیم اورنگ زیب گماشته شد و به خطابِ جواهررقم سرافراز گردید و پس از آن به داروغگی کتابخانۀ شاهی برگزیده شد. ابوالبقاء موسوی (زنده در 1100 ق) نیز از استادانِ زبردست نستعلیق بود که در میان سالهای 1053 تا 1073 ق در شاه جهانآباد میزیست.
در سدۀ یازدهم و اوایل دوازدهم هجری، هنرمندان فراوانی در هند به خوشنویسی اشتغال داشتند که تنی چند از آنان یاد میشود: عبداللطلیف حسینی شهرستانی (زنده در 1098 ق) در خط نسخ و ثلث، محمدرضا تبریزی (ف 1118 ق) و هدایتالله زرینقلم (ف 1118 ق) و نورالله (زنده در 1154 ق) در نستعلیق.
برخی از امیران به جهت علاقهمندی ویژۀ خود همچون پادشاهان شبه قاره از شاعران و خوشنویسان حمایت چشمگیری کردهاند. از جمله عبدالرحیم خان خانان بسیاری از خوشنویسان را در کتابخانۀ خویش گرد آورده بود مانند: میرزا عبدالملک، میرزاصالح بیکا، آقا صفی، عبدالرحیم هروی، محمدمومن هروی، بهبود، درویش تربتی و ابراهیم نقاش (نک: مآثر رحیمی، صص 905 تا 942)
در بیشتر کتابهای تاریخی و تذکرههای شاعران، بخشی به شرح حال هنرمندان و در آن میان، خوشنویسان اختصاص یافته است. برای نمونه محمدصالح کنبو در طبقۀ خوشنویسان به معرفی هنرمندان زیر پرداخته است:
محمدمراد کشمیری مخاطب به شیرینقلم، آقا رشیدا، عبدالله مشکین قلم و دو فرزندش (محمدصالح کشفی و محمد مومن عرشی)، شرفالدین عبدالله عقیق کن، سیدعلی تبریزی و در بخش دیگری با نام شکستهنویسان به میرزا محمدجعفر مخاطبِ به کفایتخان و جلالالدین یوسف پرداخته است. (عمل صالح، صص 344 تا 346)
اِشکال این منابعِ سودمند در کلیگویی، ستایشهای فراوان و نداشتن اطلاعات جزیی از زندگانی و آثار خوشنویسان است.
کتابها و مرقعات نفیس، تذکرهها و رسالات آموزشی بسیاری در شبه قاره تهیه و تدوین شده است که هم اکنون از منابع ارزشمند در پژوهشهای خوشنویسی و هنرهای وابسته به شمار میرود. نمونههایی از این آثار عبارت است از:
الف) مرقع گلشن: نفیسترین مرقع موجود در ایران است که اینک در کتابخانۀ کاخ موزۀ گلستان تهران نگهداری میگردد. به گمان این مرقع در حملۀ نادرشاه به دهلی، به غنیمت گرفته شده و پس از آن به «کتابخانۀ مبارکۀ شاهنشاهی» وارد شده و مهر دورۀ ولیعهدی ناصرالدین را در سال 1263 ق./ 1847م. دارد. این مرقع در آغاز به دستور جهانگیر (1014-1037 ق) در حدود سال 1019 ق./ 1610م. تهیه گردید و به گمان بسیار، بخش دیگری نیز در دورۀ شاه جهان (1037-1068 ق) به آن افزوده شده است. کلیم همدانی (990-1061 ق) در توصیف این اثر، چنین سروده است:
چندین هزار نقش بدیع انتخاب کرد/ دوران که شد مرقع شاهِ جهانش نام
تاریخ شد «مرقع بی مثل و بی بدل»/ چون این سواد گلشن فردوس شد تمام
و تاریخ اتمام آن را سال 1046 ق./ 1636م. یاد کرده است. (دیوان کلیم، 128)
این مرقع 262 صفحه دارد و دو صفحه، دو صفحه مزین به قطعههای خوشنویسی و نگارگری است. هر چند که در حاشیۀ قطعههای خوشنویسی، سبک نگارگری هند و ایرانی آشکارا دیده میشود اما در متن آثار خوشنویسی، اثری از استادان هندی و یا سبک خوشنویسی هندی به چشم نمیخورد. البته ممکن است این نکته از سلیقۀ محمدحسین کشمیری (ف 1020 ق) که کاتب مقدمۀ مرقع بوده، برخاسته باشد. این مرقع بالغ بر یکصد قطعه از میرعلی کاتب (از سال 928 ق تا 951 ق) را داراست و قطعههایی نیز از نستعلیقنویسان شهیر ایرانی از جمله: جعفرالکاتب [تبریزی]، اظهرالکاتب [تبریزی]، سلطان علی مشهدی و عبدالرحیم عنبرین قلم در آن وجود دارد.
غلام محمد هفت قلمی دهلوی (ف 1239 ق) که ظاهراً این مرقع را دیده است در ذیل شرح حال میرعلی نوشته است: «مرقعی که جهانگیر پادشاه از شوق خود درست کرده بود گویا بهاری بود سندی و صحیح معه کتبه سید ملاحظه شد» (تذکرۀ خوشنویسان، 51)
ب) تحفهالمحبین: این کتاب در سال 858 ق./ 1454 م. در محمدآباد از شهرهای بیدر هند تألیف شده است. مؤلف آن یعقوب بن حسن سراج شیرازی، شاگرد مولانا صدرالدین روزبهان شیرازی بوده است. این رساله از نظر محتوا و قدمت از ارزشمندترین متون آموزشِ خوشنویسی و لطایف معنوی آن بشمار میرود.
ج) تذکرۀ خوشنویسان: این اثر تألیف غلام محمد هفت قلمی دهلوی در اوایل سدۀ سیزدهم هجری است. وی در خوشنویسی شاگرد حکیم قدرتالله خان بوده و پس از مهاجرت به لکهنو در حدود 1239 ق/ 1824 م. درگذشت. این تذکره در مقایسه با بسیاری از تذکرههای خوشنویسان از جمله «تذکرۀ الخطاطین» از میرزا سنگلاخ قوچانی، مفید و مستندتر است. (تذکرهالخطاطین مسمّی به امتحان الفضلا در دو جلد و به خط نسخِ محمدعلی بن جلیل تبریزی در 1291 ق در تبریز و به صورت سنگی منتشر گردیده است.)
کتابت بسیاری از نسخههای خطی شبه قاره توسط کاتبان هندو انجام یافته است. مانند: چندربهان برهمن، رای پریم نات آرام، لچهمن سینگ غیوری، لچهمی رام پاندیت، رای سدرای، خوش وقت رای رانگی شاداب، راجانند وام پاندیت، کنور پریم نات کشور، راجا امید سینگ، رای منوهر توسنی، راجاتو درمل، شنکرنات، پاندیت کشمیری، شنکر توساری و لاله درگاپرشاد مضطرب. (سید عبدالله، 222) در این نسخهها، چندان به نفاست توجه نشده و تنها به خطی خوب و خوانا بسنده شده است. هندوان به فن انشاء و دبیری نیز علاقهمند بودهاند. از این رو دهها کتاب در فن انشاء و منشیگری از سدۀ یازدهم و نیمۀ نخست دوازدهم هجری باقی مانده است. (نک: ادبیات فارسی در میان هندوان، ص 74 به بعد)
از زمان استقلال پاکستان (1947 م.) کاتبان بسیاری در ادارههای لاهور به نگارش اشتغال داشتند، از جمله: حافظ یوسف، پیرعبدالمجید، عبدالقدوس، علی محمد، منشی عبدالقادر، مولوی شاه دین (سید محمود فیاض، 295)
پیدایش چاپ و چاپخانه، اگر چه برخی از کاتبان متوسط را تا اندازهای از کار برکنار کرد اما وجود چاپ سنگی سبب گشت تا کتابت برایِ چند دهه نیز، بازار خود را داشته باشد. در سدۀ اخیر با گسترش چاپ، کتابت نسخههای خطی و چاپ سنگی منسوخ گشته است و کاتبان برجستهای چون امام ویردی (1880-1790م.) در پنجاب، میرپنجهکش در دهلی، عبدالمجید پروینرقم لاهوری (ف 1901م.) در لاهور (وی شیوۀ خاصی در نگارش نستعلیق داشته که به آن سبک «نستعلیق لاهوری» گفتهاند.)، تاجالدین زرینرقم لاهوری (ف 1955م.) (وی پایهگذار شیوهای در پاکستان است که آن را «مجلس خطاطان» خواندهاند.) و حاج دین محمد (1971-1881م.) در لاهور میراثدار خط و خوشنویسی باشند.
با پیدایش و رواج چاپ سنگی در بسیاری از شهرهای شبه قاره، شمار فراوانی از کاتبان نسخههای خطی، به کتاب آثار چاپ سنگی گرایش یافتند. از جمله منشی شمسالدین اعجاز رقم لکهنوی (1251ق/ 1835م/ 1340ق/ 1921م.) که نستعلیق را از مولوی هادی علی آموخت و چندین کتاب را برای چاپخانۀ نولکشور جهت چاپ سنگی، کتابت کرد. وی کتابی نیز با عنوان «اعجاز رقم» دربارۀ قواعد و اصول خوشنویسی تألیف کرد که برای آموزش خط نستعلیق در هند مفید بوده است.
حمیدرضا قلیچخانی
کتابنامه:
- ارشاد، فرهنگ، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند، تهران، 1379ش.
- حاج سید جوادی، سیدکمال، میراث جاودان (سنگنبشتهها و کتیبههای فارسی در پاکستان در دو جلد)، رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران، اسلامآباد، 1370ش.
- حکمت، علیاصغر، نقش پارسی بر احجار هند، تهران، 1337ش.
- ربانی، احمد، مقالات مولوی محمدشفیع (راجع به هنروران و خط و خطاطان)، لاهور
- سخنرانیهای نخستین سمینار پیوستگیهای فرهنگی ایران و شبه قاره (ج 1)، اسلامآباد، 1372ش/ 1993م.
- سراج شیرازی، یعقوب بن حسن، تحفهالمحبین، به کوشش کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران، 1376ش.
- سیدعبدالله، ادبیات فارسی در میان هندوان، ترجمه محمد اسلم خان، تهران، 1371ش.
- قلیچخانی، حمیدرضا، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی، روزنه، (چ 3)، 1390ش.
- قلیچخانی، حمیدرضا، رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته، روزنه، 1373ش.
- کلیم همدانی، دیوان، به تصحیح محمد قهرمان، تهران، 1369
- کنبو، محمدصالح، عمل صالح الموسوم به شاه جهاننامه، ترتیب و تحشیه از غلام یزدانی، ترمیم و تصحیح از وحید قریشی، لاهور، 1972م.
- محمود، سیدفیاض و سید وزیرالحسن عابدی، تاریخ ادبیات فارسی در شبه قارۀ هند (1707 تا 1972م.)، تهران، 1380ش.
- نورالدین محمد جهانگیر، جهانگیرنامه (توزک جهانگیری)، به کوشش محمدهاشم، تهران، 1359ش.
- نوشاهی، عارف، بایزید دوری هروی، مقالات عارف، تهران، 1381ش.
- نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی، تهران، 1381ش.
- هفت قلمی دهلوی، غلام محمد، تذکرۀ خوشنویسان، به تصحیح محمدهدایت حسن، کلکته، 1328ق/ 1910م.

کتابخانۀ آستان قدس رضوی، مشهد
اصل مقاله در اینجا چاپ شده است:
Indian Textual Heritage. No. 4, National Mission for Manuscripts.New Delhi, 2010.